مجله اتاقک




   مجله اتاقک


   مجله الکترونیکی اتاقک
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها: 17


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




g.o.o.g.l.e..p.a.r.a.z.i.t

آگاهی ها

power By: otaghack-site.tk

درباره ما

ایمیل مجله : otaghack@gmail.com otaghack@yahoo.com
لينك

کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله

تبادل لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجله الکترونیکی اتاقک و آدرس otaghack-site.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینکها
» ایرج جنتی عطایی

 

 

 

 

بعد از انقلاب وزنه هاي اصلي ترانه ايران ناچار به مهاجرت شدند. خلا حضور آنها در حالي حس مي شد كه به هر حال آنان خارج از كشور به حيات هنري خود ادامه مي دادند. اين دوري از بطن جامعه ايراني چه تاثيري در هنر ايران و مشخصا ترانه ايران گذاشت؟

  

 

خوب، تبعید یا مهاجرت ناخواسته هرگز و هیچ کجا و برای هیچکس خوش آهنگ نبوده و نیست! اصولا نا خواسته، نا خواسته است!
با اینکه دوری از زادگاه در جهان تکنولوژیک شده، دیگرآن "هجرت" کلاسیک نیست، اما به هر روی وقتی که هنرمند در پیوند با رخداد های اجتماعی، با "مردم" همتجربه نباشد، کارش، آرام آرام، با دشواری هایی مواجه میشود. خوب وقتی که چاره نیست و نمیماند، یکی از کارهای هنرمند همین فائق آمدن بر بازدارنده هاست. شمارآثار درخشانی که در تبعید آفریده شده اند کم نیست.
در کنار باز دارنده های تبعید، عوامل یاری رسان هم وجود دارند. تجربه عریان شدن از ترس، اندیشیدن در و به آزادی، شنیدن و دیدن و خواندن "آثار ممنوعه"، دلشوره "مجوز" نداشتن و به "بازداشت و بازجویی " و.... فکر نکردن و .....
من فکر میکنم که آغاز تبعید یا مهاجرت اجباری در پیوند با ترانه به طور اخص، بر میگردد به قلع و قمع و توقیف و ممنوع کردن "ترانه نوین" در ابتدای روی کار آمدن نظامی که با تازگی و هنرو شادی ستیزی نهادینه داشت و دارد. این دوری موجب شد که ترانه در تبعید نفس بکشد و دوباره خود رابیابد و روانه کند، اگرچه از راه دور! کارورزان تبعیدی ی ترانه، چراغی را که سلطه گران نوآمده طوفان به سمتش گسیل کرده بودند، در غربت و پراکندگی روشن نگاه داشتند. تا بر ترانه ی آینده نور بباراند. ترانه یی پرخاشگر و آزادیخواه و ظلمستیز که در راهست!
و تا سالهای بعد که خواست و تلاش و کوشش جوانان داخل کشور حاکمین را به عقب نشینی وا داشت، این ترانه ی تبعیدی تنها ترانه ی میهن مسکوت ما بود.
تجربه ترانه ی تبعیدی نقش تعیین کننده یی در امروز و اینک ترانه در ایران دارد. پلی ست بین دوران طلایی و امروز رو به فردا

 

 
 

 

نسل شما به قول دولت آبادي نسل غول ها بود. در همه عرصه ها از فرهنگ و هنر تا سياست چهره هاي وجود داشت يا متولد مي شد كه هر يك نقش جدي در حوزه فعاليت شان ايفا مي كردند. جامعه آنروز ايران چه ويژگي خاصي داشت كه باعث اينهمه تكامل و تولد مي شد؟



مهم ترین وجه به نظرم متحول بودن دوران جهانی بود و امکان تجربه کردن گونه ها و شیوه های "انسانی-هنری" که در سراسر جهان به وقوع می پیوست. در همه جای گیتی و در همه ی زمان ها، حکومت ایده ئولوژیک مذهبی از مخرب ترین عوامل بازدارنده ی شکوفایی آفرینش هنر بوده و هست!

 


امروز نسل جوان داخل كشور ارتباط بهتري با توليدات فرهنگي هنرمندان در تبعيد مي گيرد. از نظر شما دليل اين شكوفايي دوباره در ميان مهاجران چيست و فكر مي كنيد اگر اين افراد در ايران مي زيستند همچنان مي شد به زايش هاي هنري معاصر اميدوار بود؟

 


خوب ما بخش عمده یی از این ارتباط را مدیون تکنولوژی هسیتم! اما نمیدانم که تعدد آثار را میشود "شکوفایی" نامید یا نه!منظور شما از "زایش هنرهای معاصر" اگر آفرینش آثار متعالیست، همانطور که در بالا هم اشاره کردم، سانسور و سرکوب و ترس، هوایی نیست که بشود در آن به رعنایی رسید!


انقلاب 57 ايران چه تاثيري روي موسيقي و هنرهاي نمايشي گذاشت و فكر مي كنيد عميق ترين تاثيرها كدام بودند( منظور تاثيراتي است كه در دراز مدت آثار خود را بروز داده و يا خواهد داد)


پیامد انقلاب را در پیوند با آثار هنری داخل شما بهتر میتوانید بدانید تا من تبعیدی. اما همانطور که پیشتر هم گفتم، منفعت برندگان انقلاب عاملین بوجد آوردن فضایی شدند و هستند که برای آفرینش هنری و بویژه ترانه شرایط رشد و گسترش و بالیدن مناسب نبود و نیست. اما "خود انقلاب"، در فردایی آزاد میتواند منبع و ماخذی اثر گذار باشد که بی ترس و "مجوز" روایت خود را رو به تاریخ بیان کند


امروز در ظاهر و به شكل حكومتي جامعه با ظاهري اخلاقي تر جلوه مي كند. روابط عاطفي در هاله اي از ترس هاي پليسي شكل مي گيرد، پوشش ها به اصطلاح اسلامي شده و ... . با اينهمه در چند سال اخير نسل سوم پس از انقلاب در موسيقي ممنوع و به اصطلاح زير زميني خود مفاهيمي كاملا سكسي ( و نه اروتيك) به كار مي برد. تصويرسازي از سكس، نگاه كاملا فرادست و جنسي به زن و ... . چه ارزيابي اي از اين پديده در نسل بعد از انقلاب داريد؟ و اين مفاهيم انساني و خصوصا "زن" در ترانه هاي هم نسلان شما چه جايگاه و ويژگي هايي داشت؟ تعريف شما از هنر معترض چيست و آيا مي توان توان ترانه هايي از جنس آنچه در بالا آمد را به نوعي اعتراض به شرايط و فشارهاي اجتماعي جاري دانست؟


به نظرمن هر رخشه و تابشی در یک سیاهچال، میتواند رخدادی اعتراضی باشد به ظلمت مطلق! در فقدان آزادی های فردی و انسانی، در ممنوعه بودن رنگ و شادی و جوانی، در آپارتهایت جنسی و.... وقتی که تن پوش را باید به دستور و میل "چماقداران" برگزید و نام فرزند را به فرمایش "آقایان"، پس حتی گامی به توازن برداشتن و یادی از رنگ کردن هم میتواند پرخاش و اعتراض قلمداد شود. اما آنچه که دیروز و هنوز را در ترانه همسان و همسایه میکند، کمبود یا نبود "زن" است. "زن" به مفهوم انسانی برابر با مرد. که تنها به عنوان برطرف کننده ی نیاز عاطفی یا جنسی مرد نباشد. مال مرد نباشد. اصولا هنوز جامعه و فرهنگ "پیرمردسالار سنتی مذهبی" چنان بر پنهانجای شخصیت اجتماعی و فردی ما تسلط و تحکم دارد که هنگامی که حتی زنان نیز به کار هنری روی میاورند؟ به ندرت از "زن غیر مردانه" سخن میگویند. من، شور بختانه ترانه یی از همنسللان خود به یاد ندارم جز چند کاری که از من هست : "همخونه"، "مرد من"، "ماه پیشونی و.... با نگاهی به لیست جنسیت ترانه سرایان امروز، بویژه در داخل ایرن، تعداد "زن" ترانه سرا بیش از هر زمان دیگر به چشم میآید. اما به دلایلی که بر شمردم و نیز ممنوع بودن تکخوانی زن، در بیدادی که زن بودن جرم قلمداد میشود، زنان مجبور شده اند که با حسی "نیمه مردانه" برای مردان ترانه بنویسند و "زن" بودنشان را پنهان کنند. این روزها البته ترانه هایی را میشنوم که یا با اینکه سروده واجرای "زن" است اما باز تنها به "زنانگی" و "ناز" و اندام" و "زیبایی" بسنده میکنند و یا سروده ی "مرد" و اجرای "زن" را به همراه دارند و به شعار و سطح می پردازند و یا سروده ی "زن" هستند و با اجرای "مرد" به گوش میرسند که باز شما راهنمایی های مردانه را میشنوید. در پیوند با "ترانه معترض" بد نیست که روزگار سرایش ترانه را مروری جامعه شناسانه کرد تا بشود به "اعتراض" مفهومی قابل حضور داد. وقتی که رنگ روشن و گرم، ممنوعیت دارد، سرخ پوشیدن "اعتراض" میشود. "زن" بودن "اعتراض" میشود. رقص و عریانی و سکس و... اما خوب در دراز مدت و بر اثر تکرار این شیوه ترانه سرایی،، اگر که مولفه ها و عناصر هنری و حسی و نیز ساختار و پرداخت تکنیکی به یاری جلوه نکنند، به گمان من، این گونه "اعتراض" کم رنگ و نخ نما میشود و بی اثر


حدود سه دهه از انقلاب ايران مي گذرد. ارزيابي شما از وضعيت ترانه ( داخل و خارج) و هنرهاي تمايشي ايران

چيست؟


در پیوند با "نمایش"، اجازه بدهید که در فرصت و مجالی ویژه حرف بزنم. اما "ترانه"! خوب فکر میکنم که در طول همین پرسش و پاسخ، من به صورت ضمنی به این موضوع پرداخته ام. این سه دهه که پر از فراز و نشیب از گدار و گذری خون بار و سیاه تن رد کرده و به لبخند نرسیده دچار تبلرزه های وحشت و فقر و فحشا و افیون شده، خوب تاثیر خود را بر ترانه نیز گذاشته است. پس از فرود ساطور قلع و قمع سلطه گران اسلامی، کلیت ترانه نوین از هستی ممنوع و محروم شد و بخشی از کارورزان آن، تکه تکه به تبعید گریختند. کسانی زود تر و کسانی دیر تر. بنا بر توهم و یا آرزومندیشان. من تصور میکنم که نخستین تولید ترانه در تبعید، آلبوم "بگو به ایران" باشد. من و داریوش خواننده ی یار و همراه، آنرا در 1358 ودر شهر برمس انگلستان ضبط کردیم. داریوش با خود نوارهای موسیقی گریزانده بود، از کاهای پیشین و اجرا نشده، "بگو به ایران" و "مار در محراب"، دو سه ترانه دیگر و گزینه یی از دکلمه های شعر-پاره های من. از آن روز تا کنون ترانه راهی دشوار را چه در خانه و چه در تبعید پس پست سر گداشته است. اگر چه آن قلع و قمع آغازین آسیبی جبران ناپذیر بر پیکر "ترانه نوین" وارد کرد اما در کنار ضایعات، آثاری درخشان هم آفریده شده اند. با اینکه هنوز مفاهیمی همچون "آزادی"، "زن"، "میهن" "مبارزه" و.... کماکان و گیجسرانه بکار برده میشود. اما خود این توجه و رویکرد نیز از دست آورد های این دوران است. اگرچه هننوزدر ترانه های تبعیدی ستایش"نظام" و حکومت" و "ارزش های" اعمال شده با تقدیس "میهن" و "وطن" ، اشتباه گرفته میشود و یا "دشمن" و "غاصب" جایش را در "مبارزه"، با "دوست" و "همسنگر" عوض کرده است و... اگر چه... اما من بیش از همیشه به آینده ی "ترانه نوین" خوشبین هستم




 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : ADMIN | تاريخ : برچسب:, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» عناوين آخرين مطالب