مجله اتاقک




   مجله اتاقک


   مجله الکترونیکی اتاقک
موضوعات مطالب
نويسندگان سایت
آمار و امكانات
»تعداد بازديدها: 17


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




g.o.o.g.l.e..p.a.r.a.z.i.t

آگاهی ها

power By: otaghack-site.tk

درباره ما

ایمیل مجله : otaghack@gmail.com otaghack@yahoo.com
لينك

کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله

تبادل لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجله الکترونیکی اتاقک و آدرس otaghack-site.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشيو مطالب
لینکها
» گفت و گوی خواندنی علی بحرینی با احسان خواجه امیری (قسمت پایانی)

 


گفت‌وگوی خواندنی علی بحرینی با احسان خواجه‌امیری  (قسمت دوم و پایانی)
 
برای پسرم نگرانم ...

گفت‌وگویی که با احسان خواجه امیری انجام دادم، بدون وقفه جلو رفت اما به صلاحدید سایت موسیقی ما در دو قسمت منتشر می شود. بابت این دوقسمتی شدن خرسندم و امیدوارم خواننده های قسمت اول، قسمت دوم را هم مطالعه کنند. واکنش ها به  قسمت اول از نظر کیفی همانی بود که انتظارش را داشتم اما از نظر کمّی غافلگیر شدم. خوشحالم که چنین گفتگوهایی در فضای سایت و اینترنت و خلاصه عرصه هایی که برای من چندان آشنا نیستند مخاطب دارند و مورد توجه قرار می گیرند. به این نتیجه رسیده ام که مخاطبان سایت موسیقی ما، سرسری به این رسانه مراجعه نمی کنند. یادم نیست کدام حرف هایمان قرار است در قسمت دوم منتشر شود اما تا جایی که حافظه ام قد می دهد از اواسط گفتگو بیشتر به جزییات شخصی احسان پرداختیم. ...

این امکان برایم وجود دارد تا به برخی از نظرات مخاطبان موسیقی ما که پای قسمت اول ثبت شد جواب بدهم اما ترجیح می دهم حالا که امکان درج دیدگاه های مخالف فراهم شده، به شکرانه این اتفاق از تریبونی که در اختیارم قرار داده شده استفاده خاصی برای پاسخگویی نداشته باشم. حرف آخر اینکه هیچ هنرمندی، هیچ رسانه ای و هیچ نویسنده ای بی دلیل بزرگ نمی شوند درست همانطور که هیچ شاعری، هیچ فیلسوفی و هیچ قاضی منصفی بی علت به قله نرسیده است.

  • قسمت اول این گفت‌وگو را اینجا بخوانید:
  •  
گفت‌وگوی خواندنی علی بحرینی با احسان خواجه‌امیری  (قسمت اول)/مافیا یعنی هوادارها

×××

  • آقای مافیا! یکی از مباحثی که این روزها خیلی سروصدا درمی‌آورد،‌ حضور در اجراهای خارج از کشور است. اصلاً چه اتفاقی می‌افتد که از بین انبوهی از خواننده‌های داخلی، فقط چند نفر (و تو از همه بیشتر) در خارج از کشور کنسرت می‌دهی؟
آن‌طرف، آینه این طرف است. سلیقه ایرانی‌های خارج و داخل کشور در موسیقی کاملاً به نقطه اشتراک رسیده و طبیعی است که انرژی آثار خواننده‌های موفق داخلی آنقدر زیاد باشد که به کشورهای دیگر هم منتقل شود. تشخیص اینکه چه کسانی به کنسرت‌های خارجی می‌روند هم کار سختی نیست. اگر به لیست خواننده‌هایی که در خارج از کشور کنسرت داده‌اند، ‌نگاه کنید دقیقاً متوجه می‌شوید که فعال‌ترین خواننده‌ها و پرتماشاگرترین کنسرت‌ها شانس اجراهای خارجی را پیدا می‌کنند و هیچ معادله پیچیده‌ای وجود ندارد! شاید تا همین چهار، پنج سال پیش اجرای موسیقی مجاز داخلی در خارج از کشور برای ما «رویا» بود اما الان شرایطی به وجود آمده که در خارج کنسرت می‌دهیم و از نزدیک می‌بینیم که هموطنان ما گرچه سال‌ها از ایران دور بوده‌اند اما ما را می‌شناسند و کارهایمان را هم حفظ هستند. ما بعد از سال‌ها، الان در موسیقی ده‌ها برابر بیشتر از واردات‌مان، صادرات داریم. این اتفاق، تصادفی نبوده. خیلی‌ها برایش زحمت کشیده‌اند. به جرأت می‌توانم بگویم با وجود تمام محدودیت‌ها امروز موسیقی ما، از سینمای ما به شدت پیشی گرفته است. موسیقی لس‌آنجلسی تقریباً تعطیل شده و این اتفاق جای تبریک دارد. اکثر ایرانی‌هایی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند، موسیقی داخل کشور را گوش می‌کنند. آنجا هم مخاطب،‌جریان موسیقی را در دست دارد. در حقیقت مافیایی که بعضی از دوستان به دنبال کشف آن هستند، یک شخص یا یک جریان نیست. مافیا همین مخاطب‌ها هستند که برای همه ما و موسیقی ما در سراسر دنیا براساس سلیقه و فرهنگ و احساس خودشان تصمیم اصلی را می‌گیرند.

  • در خارج از کشور کدام خواننده‌ها بیشتر شنیده می‌شوند؟
همه خواننده‌هایی که آثارشان در داخل جریان دارد، آنجا هم شنیده می‌شوند. استقبال از کارهایشان باورنکردنی است. بافت تماشاگران کنسرت‌های من در خارج از کشور دقیقاً مشابه با کنسرت‌های داخلی است. در سالن، از تمام رده‌های سنی تماشاگر داریم. سلیقه و فکرشان خیلی به ما نزدیک است.

  •  اما این دلیل نمی‌شود که حجم کنسرت‌های ما در خارج از کشور چندان زیاد باشد. فکر می‌کنم علتش هزینه‌های بالای کنسرت‌های خارج از کشور است.
بله، بالاخره با هزینه‌های بالای کنسرت‌های خارجی، احتیاط بیشتری لازم است و به همین دلیل کارشناسی‌های مالی با دقت بیشتری صورت می‌گیرد. در خارج کنسرت‌ها نباید جنبه ریسک پیدا کنند چون در صورت عدم بازگشت هزینه‌ها، شاید میزان ضرر غیرقابل‌جبران باشد. به همین دلیل است که حتی موسیقی لس‌آنجلسی هم دیگر مثل گذشته بین ایرانی‌ها جریان ندارد و تعداد کنسرت هایش از تعداد خواننده‌هایش هم کمتر شده است! خلاصه بگویم که فعلاً در داخل و خارج، دور به دست ما افتاده!

  • هیچ‌کدام از کنسرت‌هایت به اندازه اجراهای آمریکا بازتاب نداشت. از آن فضا بگو.
قبل از اینکه درباره کنسرت‌های آمریکا توضیح بدهم، می‌خواهم یک نقل قول داشته باشم. یکی از خواننده‌هایی که اخیراً درباره کنسرت‌های خارج از کشور اظهار نظر کرده، گفته: «مگه ما نمی‌گیم مرگ بر آمریکا. پس چرا بعضی خواننده‌ها میرن آمریکا کنسرت می‌دن»! دوست دارم به ایشان بگویم: من برای دولت آمریکا کنسرت ندادم! من برای هموطنان خودم که به کشورشان افتخار می‌کنند،‌در آمریکا روی صحنه رفتم. یک موضوعی که طی حدود دو ماه زندگی در آمریکا برای من خیلی جالب بود، این بود که همه ایرانی‌ها دلشان برای ایران می‌تپد. اغلب ایرانی‌هایی که در آمریکا مقیم هستند، دوست دارند به ایران برگردند و در کشور خودشان زندگی کنند. در آمریکا آنقدر روی صورت آدم‌های موفق و سن و سال‌دار اشک دیدم که نمی‌توانید باور کنید. وقتی این شرایط را دیدم، تصمیم گرفتم به افتخار آنها پشت پیانو بنشینم و ترانه «ایران، ایران» را بدون هیچ تمرینی بخوانم. چطور می‌توانیم منکر وجود آدم‌هایی که این همه کشورشان را دوست دارند، ‌بشویم و بپرسیم: چرا برای این آدم‌ها کنسرت دادی؟!




  • به نظر من به این طرز تفکر اصلاً نباید اشاره هم می‌کردی. چون چنین قضاوتی بیش از اندازه ابلهانه است و فکر نمی‌کنم ساده‌لوح‌ترین مخاطب هم با چنین تفکری موافق باشد!
اما این طرز تفکر هم مطرح شده و این واقع دردناک است. خودم با گوش‌های خودم شنیدم که یکی از خواننده‌ها در برنامه تلویزیونی «پارک ملت» گفت: «مردم ما نمی‌فهمن»! در همان برنامه اسم من هم به صورت مستقیم مطرح شد و آن دوست عزیز باز هم به من لقب مافیا داد و گفت: «در موسیقی ما خواننده‌هایی میلیاردها تومان درآمد دارند که حتی بلد نیستند یک نت بخوانند»! چنین حرف‌هایی در رسانه مطرح می‌شود و من فکر می‌کنم بیشتر از من، این رسانه است که باید فرهنگ‌سازی کند. در طول پنجاه و چند روزی که در آمریکا بودیم، تقریباً تمام شبکه‌های تلویزیونی لس‌آنجلسی هم به دنبال تخریب ما بودند و بارها از بینندگان خود خواستند که به کنسرت‌های من نیایند، از ما حمایت نکنند و...! خلاصه اینکه تمام رسانه‌هایی که اساساً با هم مشکلات کلان دارند، در مورد کوبیدن من به تفاهم کامل رسیدند.

  •  اما در نهایت کنسرت‌ها با موفقیت سپری شد.
بله، همان‌طور که گفتم نمی‌شود برای موسیقی به احساس کسی «دستور» داد که چه کار بکند و چه کار نکند، کجا برود و کجا نرود!

  • پرجمعیت‌ترین کنسرتی که در آمریکا داشتی، کدام بود؟
در مجموع شش سانس در آمریکا؛ روی صحنه رفتم و بیشترین استقبال در کالیفرنیا به وجود آمد.

  • اسم ایرج هم که بارها و بارها در سالن‌های آمریکا فریاد زده شد.
بله، آهنگ «پرنده» را در بعضی اجراها دو یا سه بار خواندم و پدر خیلی تشویق شد. این را هم بگویم که اگر کنسرت‌های آمریکا به خاطر صادر نشدن ویزا دو بار کنسل نمی‌شد قابلیت تمدید داشت.

  • مثل اینکه به همه اعضای گروه ویزا می‌دادند، جز تو!
بله، وقتی ویزای من صادر نشد بسیاری از تلویزیون‌ها اینطوری خبر دادند که اصلاً کنسرتی در کار نیست و من فقط دنبال کلاهبرداری هستم. وقتی سفر دوبار کنسل شد، حاشیه‌ها به اوج رسید. بار اول که اعلام شد قرار است در آمریکا کنسرت بدهیم 4700 بلیت ظرف چند روز در لس‌آنجلس فروخته شد و در نهایت ما با تأخیر شش‌ماهه کنسرت دادیم اما با وجود همه جوسازی ها اجراهایمان با موفقیت برگزار شد. شاید برای شما جالب باشد که بدانید من 24 ساعت قبل از اجرای اولین کنسرتم وارد آمریکا شدم! از طرف دیگر مهلت ویزای گروه ارکسترم تمام شده بود اما تنها شانسی که آوردیم این بود که دو نفر از اعضای ارکستر قبلی‌ام علی سنایی و آلن یوسف‌پور در آمریکا تحصیل می‌کنند و طی یک هفته گروه جدیدی تشکیل داده بودند.




  • یکی از اتفاقات مهم کنسرت‌هایت در آمریکا همکاری با «پدرو» بود که برای ما به عنوان یک نوازنده محبوب بین‌المللی شناخته شده است...
اعضای ارکستر اکثراً خارجی بودند، مثلاً گروه نوازندگان سازهای بادی اما به هر حال پدرو در موسیقی جهان آدم بزرگی است. توانایی نواختن 600 ساز را دارد و سازهای زیادی هم ساخته است. تحصیلات عالیه موسیقی دارد، با یانی همکاری کرده ...

  • همه این اطلاعات در مورد پدرو را در سایت‌ها و روزنامه‌ها خوانده‌ایم! از برخوردهای خودت با او بگو!
برای من «با ایمان بودن» او از همه چیز جالب‌تر است. تکیه کلامش «God Bless You» (خدا برکت بده) است. در طول هر اجرا چند بار روی سن دعا می‌کند و از خدا کمک می‌خواهد. به هیچ عنوان آدم مغروری نیست و من در طول این دو ماه چیزهای زیادی از او یاد گرفتم.

  • نوازنده‌های خارجی در مقایسه با نوازنده‌های خودمان چه تفاوت عمده‌ای دارند؟
آنها خیلی افتاده‌تر از نوازنده‌های ما هستند. فقط کارشان را انجام می‌دادند و با وجود آنکه هم سن بیشتری نسبت به من داشتند و هم با بسیاری از بزرگان موسیقی دنیا سابقه همکاری داشتند، بعد از هر اجرا از من تشکر می‌کردند که به دلیل کنسرت من، فرصت رفتن روی صحنه را پیدا کرده‌اند! چنین برخوردهایی برای من جای تعجب داشت اما به هر حال در فرهنگ آنها احترام حرف اول را می‌زند. آنجا، احترام حرف اول را می‌زند و از وقتی به تهران برگشته‌ام، احترام نگذاشتن به یکدیگر، بیشترین چیزی است که آزارم می‌دهد. سال هاست سعی می‌کنم فقط وقتی کار خیلی واجبی دارم، از منزل بیرون بروم و حالا حساسیتم باز هم بیشتر شده است. فکر می‌کنم یک سفر دوماهه، فرصت خوبی بود برای زندگی کردن در یک کشور دیگر و مقایسه آن با کشور خودمان. به نظر من موسیقی سالم، اندیشه سالم، ارتباط خانوادگی سالم و خلاصه همه چیزهای خوب در صورتی به دست می‌آید که به همدیگر احترام بگذاریم. همه چیز از احترام شروع می‌شود.




  • برگردیم به موسیقی داخلی و کشور خودمان! قبول داری که شکاف بین خواننده‌های درجه یک با خواننده‌های درجه دو خیلی زیاد شده و تقریباً خواننده‌های درجه یک امروز که تعدادشان نهایتاً 10 نفر است،‌هیچ پشتوانه یا به عبارت بهتر رقیب خاصی ندارند. فکر می‌کنم علتش این باشد که تهیه‌کننده‌ها ترجیح می‌دهند با خواننده‌های حاضر و آماده و پرتیراژ همکاری کنند و اساساً حوصله ریسک کردن و خواننده پروری را ندارند!
خواننده‌های نسل‌های قبل، یک فرق بزرگ با خواننده‌های همنسل من داشتند و آن اینکه آنها صاحب تفکر بودند. آدم‌هایی مثل محمد اصفهانی و افشین یداللهی در آن نسل ظهور کردند که «دکتر» خوانده می‌شدند. من هنوز هم وقتی می‌خواهم به افشین یداللهی فکر کنم، اول او را یک فیلسوف می‌دانم، بعد یک ترانه‌سرای موفق و بعد از آن هم یک پزشک بزرگ. از او خیلی چیزها یاد گرفتم. شاید ترانه‌سراهای نسل جدید خیلی خوب شعر بگویند اما سواد و مطالعه و جامعه‌شناسی آنها نسبت به نسل قبل بالاتر و بیشتر نیست. شاید نسل قبل هم نسبت به نسل قبل از خودش عقبگرد داشته است. روز به روز در حال آسان‌تر زندگی کردن هستیم. این مسئله در همه جامعه وجود دارد و فقط به خواننده‌ها مربوط نمی‌شود. در سینما، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و مسعود کیمیایی هنوز آدم‌های مهم کشورمان هستند و ما در تمام سال‌های اخیر فقط به اصغر فرهادی و یکی دو نفر دیگر رسیده‌ایم. در بازیگری زمانی خسرو شکیبایی را رو کردیم اما الان به چه جانشینی برای او رسیده‌ایم؟

  • حرف‌هایت کاملاً درست است اما چه کسی باید این شرایط را تغییر بدهد؟ قاعدتاً بخش دولتی که نمی‌تواند تولیدکننده باشد. در همان دورانی که مثلاً خواننده‌ای مثل علیرضا عصار یک تفکر خاص را با کمک همکارانش بروز داد هم؛ بخش خصوصی تولیدکننده نبود. همین چند سال پیش تو به عنوان یک پدیده، در یک قدمی محمد اصفهانی بودی و خیلی زود توانستی از او فعال‌تر و پررنگ‌تر بشوی اما الان حتی خواننده‌ای در فاصله ده‌قدمی تو، محسن یگانه، بنیامین و یا سایر خواننده‌هایی که صدایشان طعم‌های ویژه‌ای دارد، قرار نگرفته است. در این سه، چهار سال اخیر جز مازیار فلاحی هیچ خواننده‌دیگری را «رو» نکرده‌ایم و به نظر من دراین کمبود تهیه‌کننده‌های حرفه‌ای مقصر هستند.
به نظر من جایگزین‌ها بالاخره خواهند آمد و مخاطبان هم آنها را قبول خواهند کرد. قبل از ما هم استاد شجریان را قبول کرده بودند. مسئله اینجاست که در گذر زمان، سطح توقع ما پایین و پایین‌تر می‌آید. مثلاً من کجا و استاد شجریان کجا! قطعاً برای من هم جانشینی می‌آید چون موسیقی در جریان است. من نگران آمدن خواننده‌های جدید نیستم. نگرانی من کوتاه شدن قد آدم‌ها در موسیقی است و اینکه چرا توقعات ما رو به سطحی شدن پیش می‌رود. نگران روزی هستم که این «منحنی» به «خط» تبدیل شود و به اتفاقات دم‌دستی رضایت بدهیم. شما تصور کن خیلی از خواننده‌هایی که امروز در موسیقی ما جایگاه دارند، کارشان توسط پدران ما تأیید نمی‌شود و اصلاً آنها را خواننده نمی‌دانند!




  • این یعنی بزرگ شدن شکاف!
دقیقاً همین‌طور است. من این حرف‌ها را به عنوان خواننده مطرح نمی‌کنم. به عنوان کسی حرف می‌زنم که در موسیقی بزرگ شده‌است. من از زمانی که چشم باز کردم، موسیقی را در اطراف خودم می‌دیدم و پرویز یاحقی، فرهنگ شریف، جلیل شهناز، فضل‌الله توکل و... مثل اعضای خانواده‌ام در زندگی ما حضور داشتند. من با اینها بزرگ شدم. پدر بزرگ پدر من هم شغل و منبع درآمدش خوانندگی بوده است. من 14 سالم بود که تمام ردیف‌های آوازی را حفظ بودم. زمانی که آواز کار می‌کردم، تمام اشعار آوازهای پدرم را در یک دفترچه نوشته بودم و بالای هرکدام از آنها به اسم گوشه‌های آوازی شان اشاره کرده بودم. در مورد تعدادی از آثار استاد شجریان و دیگران هم همین کار را کرده بودم. این کار روزی چهار، پنج ساعت از وقت مرا می‌گرفت. مطمئن هستم محمد اصفهانی هم زحمات زیادی کشیده اما الان کدامیک از خواننده های ما دنبال این حرف‌ها هستند؟ زندگی کاری ما شده کامپیوتر و نرم‌افزار و میکروفون!‌من وقتی می‌بینم موسیقی در سطحی ترین و بی‌تفکرترین مسیر حرکت می‌کند، برای پسر خودم نگران می‌شوم که اگر روزی هنرمند یا مخاطب موسیقی شد، به چه دستاوردی خواهد رسید. این اتفاق در سراسر جهان وجود دارد و بر حسب دیده‌های خودم باید بگویم که جامعه ما هنوز هم به لحاظ تفکر و سطح از بسیاری از کشورها جلوتر است. در آمریکا ساده‌ترین عملیات ریاضی مثل گرفتن مخرج مشترک برای اعداد در کتاب‌های دوره دبیرستان گنجانده شده است. به همین دلیل در آمریکا بسیاری از آدم‌های موفق، ایرانی هستند اما واقعیت این است که نسبت به نسل‌های قبل‌تر عقب رفته‌ایم.

  • بزرگ‌ترین ضعف آلبوم «یه خاطر از فردا» عدم یکدستی قطعات آن بود. برای حل این مشکل چه کار کرده‌ای؟
اولین حرکتم این بود که هر روز وقت بیشتری برای آلبوم جدیدم بگذارم تا زمان تولید کوتاه‌تر بشود و تمرکزم را از دست ندهم. یکی از مشکلات من این است که توانایی خواندن آهنگ‌های مختلف را دارم! شاید در خواندن آهنگ‌های الکترونیک و یا مقطع‌خوانی به اندازه سیروان یا بنیامین مهارت نداشته باشم اما از خواندن در چنین فضاهایی عاجز نیستم و تاحالا هم انواع و اقسام آهنگ‌ها را خوانده‌ام در صورتی که پایه کاری‌ام موسیقی پاپ - سنتی بوده است. آلبومی مثل «یه خاطره از فردا» دقیقاً به همین دلیل، یکدستی‌اش را از دست داد و امیدوارم در آینده این جسارت را در خودم از بین ببرم و بتوانم برای کارهای بعدی‌ام محدودیت ایجاد کنم.

  • پس می‌توانیم امیدوار باشیم که آلبوم بعدی‌ات کاملاً «یکدست» باشد؟
صددرصد همین‌طور می‌شود. حتی نسبت به «سلام آخر» هم یکدست‌تر خواهد شد. الان تجربه خواندنم خیلی بیشتر شده. تا حالا در هزار و سیصد، چهارصد اجرا که بالای دو هزار نفر تماشاگر داشته‌اند، روی صحنه رفته‌ام. الان که بعضی از کارهای قبلی‌ام را گوش می‌دهم، دوست دارم فرصتی به وجود بیاید تا دوباره آنها را بخوانم. هیچ دانشگاهی نمی‌توانست تا این اندازه به خواندن من کمک کند. اجراهای متفاوتی را پشت‌سر گذاشته‌ام و حال و هوای برنامه‌هایم هم فرق‌های اساسی داشته‌اند.




  • در کنسرت‌آینده‌ات باز هم نوآوری خواهی کرد؟
بله، قطعاً همین کار را خواهم کرد. هدفم این است که «نمایش» کنسرت هایم بهتر باشد. اساساً مخاطب به کنسرت نمی‌آید تا فقط آهنگ‌ها را گوش کند. او به دنبال «نمایش» است... از طرف دیگر دوست دارم به موسیقی اصیل هم بیشتر توجه کنم. فکر نمی‌کردم موسیقی اصیل در جریان پاپ این‌قدر تأثیرگذار باشد و با استقبال تماشاگران مواجه شود اما مخاطب مرا غافلگیر کرد، چه در تهران، چه شهرستان‌ها و چه در کشورهای خارجی.

  • یکی از انتقاداتی که به تو وارد می‌شود، بی‌توجهی‌ات نسبت به عملکرد خواننده‌های دیگر است. جز رضا صادقی، تقریباً موج مثبت احسان خواجه‌امیری به هیچ‌کسی نمی‌رسد!
واقعاً فرصت نکرده‌ام اما سال گذشته به اندازه کافی در مورد کارهای محسن یگانه، سیروان و شهاب رمضان تعریف و تمجید کردم. طبیعی است وقتی با رسانه‌ها حرف نمی‌زنم، نمی‌توانم از کارهای خوب دیگران هم چیزی بگویم.

  • امسال چه کاری را پسندیدی؟
تک‌قطعه «نه نرو» سیروان را دوست داشتم. کارهای مازیار فلاحی را هم می‌پسندم. به نظر من آلبوم «خاطرات گمشده» فریدون آسرایی هم آلبوم خوبی است و رفته‌رفته جا می‌افتد. تک‌کارهای خوبی هم از دیگران شنیده‌ام. در موسیقی همیشه کارهای خوب هم حضور دارند.

  • تو مطرح‌ترین خواننده‌ای هستی که در اینترنت حضور کم‌رنگ داری!
دوست ندارم در حاشیه موسیقی حرکت کنم. همیشه دوست داشته‌ام روی صحنه باشم و حرف‌هایم را با کارهایم بیان کنم. خیلی از مواقع حرف‌هایی را علیه خودم شنیدم که آزرده‌ام می‌کردند و شاید باید به آنها جواب می‌دادم اما از دوستان نزدیکم مشورت گرفته و کلاه خودم را قاضی کردم و سکوت را ترجیح دادم. احساس کردم مشکل آنها خودشان هستند، نه من.




  • تا پایان امسال چه کارهایی انجام می‌دهی؟
فیلم کنسرتم را منتشر می‌کنم: گزیده‌ای از کنسرت‌های سال 86 تا حالا در یک نسخه تصویری. آلبوم جدیدم را هم امسال منتشر می‌کنم.

  • فکر نمی‌کنم آلبومت امسال منتشر شود.
تقریباً چارچوب کارها مشخص شده و تمام تلاشم را برای انتشارش به کار می‌گیرم.

  • فقط کمتر از پنجه ماه دیگر تا پایان امسال زمان داریم.
اگر سحرخیز باشیم، به همه کارهایمان می‌رسیم و تازه کلی وقت اضافه هم پیدا می‌کنیم! از وقتی از آمریکا برگشته‌ام، ساعت خوابم به هم خورده و صبح ها خیلی زود از خواب بیدار می‌شوم. ساعت 11 صبح که می‌شود، می‌بینم تمام کارهای مربوط به همان روز را انجام داده‌ام. من جز کار کردن، کاری ندارم.

  • آخرین کنسرتی که در تهران دیدی، کنسرت چه کسی بود؟
کنسرت محسن یگانه را دیدم. خیلی خوب بود. اما کنسرت رضا صادقی از همه کنسرت‌ها بهتر است. صحنه‌گردانی‌اش را ستایش می‌کنم.

  • تماشاي كنسرت ديگران به خواننده‌ها كمك مي‌‌كند؟
خوشبختانه اخيراً خواننده‌ها بيشتر از قبل به كنسرت يكديگر مي‌روند. صددرصد كمك مي‌كند. ما مي‌توانيم از تجربه‌هاي يكديگر استفاده كنيم. دوست دارم درباره مازيار فلاحي چند جمله بگويم. اولين بار صداي مازيار را روي فيلم «مجنون ليلي» شنيدم. خودم با اين فيلم قرارداد داشتم و چون با كارگردان فيلم به توافق نرسيدم قرارداد فسخ شد. قاعدتاً نبايد روي صداي خواننده جديد نظر مثبت پيدا مي‌كردم اما از همان قطعه اول، به كارهايش علاقه پيدا كردم و اطمينان داشتم كه آدم موفقي خواهد شد.




  • در آلبوم‌هاي اخيرت به عنوان تنظيم‌‌كننده موفق بودي و اتفاقاً آلبوم‌ها از همان قطعاتي لطمه خورد كه خودت آنها را تنظيم نكرده بودي!
شايد انتخاب‌هاي خوبي نداشته‌ام و ايراد از ديگران نبوده، سيروان بهترين گزينه‌اي بود كه براي تنظيم به سراغش رفتم. در آلبوم جديدم سعي كردم انتخاب‌هاي بهتري داشته باشم و تعداد عوامل را زياد نكنم. ترانه‌ها را روزبه بماني گفته، تمام آهنگ‌ها را عليرضا افكاري ساخته و تنظيم‌ها را هم هومن نامداري انجام مي‌دهد. خودم هم آهنگ‌هايي را براساس ترانه‌هاي دوستانه ديگرم ساخته‌ام و تنظيم كرده‌ام اما ترجيح مي‌دهم از اين كارها در آلبوم‌هاي ديگرم استفاده كنم.

  • تا حالا به اين فكر كرده‌اي كه قطعه‌اي كه قرار است در كنسرت روي آن حساب كني را به صورت مستقل توليد كني و اصلاً آن را در آلبومت قرار ندهي؟
اين حركت، حركت خيلي خوبي است اما فعلاً تقريباً جنبه غيرمجازي دارد و هنوز هم براساس ضوابط، آهنگ‌ها بايد در يك آلبوم قرار داشته باشند. مسئولان موسيقي بايد خودشان را با شرايط جامعه Update كنند. ما كمبودهاي زيادي در موسيقي داريم كه انتشار تك آهنگ‌ها يكي از آنهاست. خيلي از نيازهاي موسيقي ما در دفتر موسيقي تأمين نمي‌شود. اين دفتر موسيقي است كه بايد خودش را با شرایط جامعه تطبیق بدهد نه آنکه جامعه خودش را با شرایط دفتر موسیقی تطبیق دهد... اين روزها در دفتر موسيقي همه چيز «تازه» شده، يك مدير جديد وارد شده كه هنرمند است، موسيقي را مي‌شناسد و كارهاي موفقي هم انجام داده، حتي ساختمان دفتر موسيقي را نقاشي كرده‌اند. موسيقي پاپ ايران در سال‌هاي اخير بسيار موفق بود، ما جرياني به نام موسيقي لس آنجلس را از راه دور كاملاً تعطيل كرديم. در بزرگ‌ترين سالن‌هاي آمريكا و اروپا كنسرت‌هاي موفق داشته‌ايم. پس حمايت از اين موسيقي بايد با احترام «به روز» پيش برود.

  • فكر مي‌كنم در زمان مديريت دكتر خبري اتفاقات خوبي در دفتر موسيقي رخ داد.
بله. الان هم مي‌توانيم به شرايط بسيار بهتري برسيم. حرف‌هايي كه مي‌گويم انتقاد نيستند، پيشنهاد هستند. ما داريم در مورد جزئيات صحبت مي‌كنيم. نياز به زير و رو كردن همه چيز نيست. با صحبت كردن و همفكري خيلي از مشكلات برطرف مي‌شود. خيلي خوب است اگر از تجربه‌هاي يكديگر استفاده كنيم و با هم جلو برويم.

  • پیش‌بینی‌ات از 28 سالگی؟
اهل پیش‌بینی نیستم اما فعلاً همین‌قدر می‌توانم بگویم که 28 سالگی‌ام خوب و مثبت شروع شده است.

 
منبع : موسیقی ما


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



نويسنده : ADMIN | تاريخ : برچسب:احسان خواجه امیری,مافیا,کنسرت, | نوع مطلب : <-CategoryName-> |

» عناوين آخرين مطالب