داستان نابینایی رودکی
از شگفتیهای تاریخ یکی آن است که سر سلسله سخنوران دو ملت کهن که هر دو ، ادبیات ژرف و وسیعی به بشریت عرضه کرده اند ، یعنی یونانیان و ایرانیان ، نابینا بوده اند . همر ( omeros ) کهن ترین و نامدارترین حمایه سرای یونان ، که او را از افتخارات یونان باستان می دانند ، نابینا بوده است ، چنانکه رودکی آدمالشعرای شعر فارسی و سر سلسله شاعران ایرانی در دوره اسلامی نیز چشم بر جهان دوخته داشته است . آیا رودکی کور مادر زاد بوده یا بعدها در اثر ضعف و پیری یا عارضه ای دیگر نیروی بینایی را از دست داده یا کورش کرده بوده اند ، چیزی به یقین نمی دانیم . ابوحیان توحیدی دانشمند معروف ایرانی که در حدود سال 400 هجری قمری ، یعنی نزدیک به هفتاد سال بعد از رودکی در گذشته ، از ابوعلی مسکویه ( مرگ 421 ) فیلسوف و تارخ نگار ، پرسشهایی در موضوعهای گوناگون کرده ، و او پاسخ نوشته است . این پرسشها و پاسخها در کتابی به نام " الهوامل و الشوامل " گرد آمده است . ابوحیان در ضمن یکی از پرسشها ، به کوری رودکی اشاره می کند و می گوید : " از رودکی که کور مادر زاد بود ، پرسیدند : رنگ در نزد تو چگونه است ؟ گفت : مانند شتر " عوفی نیز در " لباب الالباب " نوشته است که " رودکی از مادر نابینا آمده " . چند تن از شاعران نزدیک به زمان رودکی نیز به نابینایی او اشاره دارند . عوفی درباره ابوزراعه معمری جرجانی از شاعران دوره سامانی می نویسد : " امیر خراسان او را گفت : شعر چون رودکی گویی ؟ او گفت : حسن نظم من از آن بیش است ، اما احسان و بخشش تو در می باید ... پس این سه بیت در آن معنی نظم داد :
اگر به دولت با رودکی نمی مانم
عجب مکن ، سخن ز رودکی نه کم دانم
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی را
ز بهر گیتی من کور بود نتوانم
هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک
به من دهی سخن آید هزار چندانم "
دقیقی که احتمالا بایستی در همان سالهای مرگ رودکی ، زاده شده باشد ، در مدح ممدوح خود گوید :
استاد شهید زنده بایستی
وان شاعر تیره چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح گفتندی
بالفاظ خوش و معانی رنگین
که مرادش از " شاعر تیره چشم روشن بین " رودکی است . فردوسی نیز هنگامی که از نظم " کلیله و دمنه " سخن می گوید ، به کوری رودکی اشاره دارد . قول یکی از مورخان نیز حاکی از آن است که در آخر عمر کور شده است . پژوهندگان معاصر در این باره نظرهای گوناگونی داده اند . سعید نفیسی که تحقیق مفصلی در احوال و اشعار رودکی دارد ، در سال 1310 شمسی می نویسد : " مرا مسلم است که رودکی کور مادر زاد نبوده و تنها در پایان عمر کور شده است " نفیسی 27 سال بعد ضمن تایید نظر سابق خود حدس می زند که شاید رودکی را به سبب گرویدن به مذهب اسماعیلی کور کرده باشند . بدیع الزمان فروزانفر نیز در سال 1308 گفته بوده : رودکی مدتها چشم داشته و جهان را می دیده و در آخر عمر کور شده ، ولی سالها بعد در ضمن خطابه ای رودکی را با بشاربن برد شاعر ایرانی عربی گوی ( مقتول به سال 168 ) مقایسه می کند ، و می نویسد : " به اتفاق همه مورخین و ادبا بشاربن برد کور مادر زاد بوده و هرگز چشم به جهان نگشود . با این همه پس از تتبع در اشعارش ملاحظه شد که او نیز ادعای رویت می کند و حتا اینکه هرگز به فکر خواننده نمی رسد که گوینده این اشعار و آورنده این تشبیهات و تمثیلات حسی دقیق ، از آنگاه که پای بر بسیط خاک نهاده ، چشم نداشته و نابینا به جهان آمده و رفته است . بنابر این استاد فروزانفر این نظر را که اشعار دال بر رویت رودکی ، را می توان قرینه ای بر بینا بودن او دانست ، مردود می شمارد . دانشمندان شوروی نیز مدعی هستند که گور رودکی را یافته و استخوانهای او را بیرون آورده و بررسی کرده اند . آنان نتیجه بررسیهای خود را چنین خلاصه کرده اند :
1) رودکی در سالهای بالای هشتاد در گذشته بوده است .
2) کور مادر زاد نبوده بلکه در پایان عمر کور کرده شده است .
3) برخی از استخوانهای بدن او را شکسته بوده اند .